پیرمردی ناتوان و کمبینا که بدون یاری همسفرش، عطیه عوفی، نمیتوانست راه برود. خودش را به فرات رساند، با دقت در آن غسل کرد و جامه تمیز و پاک پوشید و خودش را به مرقد مطهر امام(ع) رساند و این، نخستین زیارت اربعین بود و جابربنعبدالله انصاری، نخستین زائر آن. نام جابر برای همه ما آشناست؛دست کم بارها آن را در مجالس روضه شنیدهایم و با داستان اشک ریختنش در کنار قبر مطهر فرزند پیامبر(ص)، اشک ریختهایم؛ اما شاید کمتر درباره او و زندگی طولانی و پرماجرایش شنیده باشیم.
جوان پرشور عصر پیامبر(ص)
جابر بن عبدالله بن عمرو، جوانی سرزنده و پرشور از قبیله خزرج بود که خبر بعثت پیامبرخدا(ص) را در مدینه شنید.
در سال سیزدهم بعثت، در ایام حج، با پدرش عبدالله راهی مکه شد تا بتواند مخفیانه با پیامبر(ص) دیدار کند و اینچنین بود که در تاریخ زندگی جابر، حضورش در بیعت دوم عقبه رقم خورد و پدرش، به عنوان یکی از نمایندگان پیامبرخدا(ص) در مدینه برگزیده شد؛ آنها همگی اسلام آوردند. به همین دلیل، مسلمانی جابر، قدمتی پیش از هجرت رسولاکرم(ص) داشت. جابر در مدینه، در آن سالهای پرالتهابی که شهر پیامبر(ص) از هر سو آماج حملات مشرکان بود، رخت مقدس سربازی پوشید، در ۱۹ غزوه شرکت کرد و در رکاب پیامبرخدا(ص) شمشیر زد. شغل او را در جنگ مشهور بدر، آبرسانی و فعالیتهای پشتیبانی دانستهاند. جابر پدرش را در جنگ اُحُد از دست داد؛ عبدالله به عمرو خزرجی یکی از ۷۲ شهید آن جنگ سخت بود. جابر در سال سوم هجری ازدواج کرد؛ خداوند پنج پسر به او داد: عبدالرحمان، محمد، محمود، عبدالله و عقیل. نسل او بعدها در سراسر جهان اسلام منتشر شد؛ نوادگان او در تونس، جایی در شمال آفریقا و بخارا، جایی در شرق اسلامی، حضور داشتند و مورد احترام بودند.
در همین ایران خودمان، شیخ مرتضی انصاری، فقیه بزرگ اصول و از مراجع عالیقدر شیعه در قرن سیزدهم را نواده جابر بن عبدالله انصاری دانستهاند.
سالهای مدینه، بدون رسولخدا(ص)
جابر پس از رحلت پیامبرخدا(ص)، از یاران امیرمؤمنان(ع) شد. مورخان جابر را در زمره «شرطهالخمیس» آوردهاند؛ مؤمنانی که در زمره یاران حضرت علی(ع) قرار داشتند و برای دفاع از ارزشهایی که او مدافع آنها بود، همیشه مسلح بودند.
جابر اما، در عرصه فقاهت و حدیث هم، بسیار توانمند بود. محدثان شیعه و سنی از او به احترام یاد میکنند. او راوی برخی از مهمترین روایات در متون شیعی است؛ حدیث لوح، حدیث غدیر، حدیث ثقلین و حدیث شهرعلم تنها تعداد معدودی از روایاتی است که جابر در سلسله راویان آنها قرار دارد. او برای شنیدن احادیث پیامبر(ص) همیشه بیقرار بود؛ گاهی برای شنیدن بیواسطه یک حدیث از یک صحابی، از مدینه تا سواحل مدیترانه میرفت. جابر در جنگ صفین، در سپاه امام علی(ع) قرار داشت و از مدافعان جدی ولایت بود.
به همین دلیل، در دوره اموی بر وی سخت گرفتند و هنگامی که علیه رفتارهای بدعتآمیز امویان فریاد اعتراض سر داد، در عصر عبدالملک بن مروان، بر گردنش مانند بردگان مُهر زدند و به این صحابی جلیل، توهینها کردند. این در حالی بود که جابر وارد دوران پیری شده و از نعمت بینایی محروم بود. او در مدینه حلقه درسی داشت؛ حلقه درسی که برخی محدثان بزرگ، در آن به شاگردی میپرداختند؛ افرادی مانند سعید بن مسیب. جابر از معدود یاران امام سجاد(ع) در آن دوران پراختناق بود که شأن و جایگاه امام(ع) را میشناخت.
آن سفر پرشکوه
با رسیدن خبر واقعه جانگداز عاشورا به مدینه، جابر بن عبدالله انصاری، درنگ را جایز ندانست و با همراهی دوستش، عطیه عوفی، برای زیارت مرقد سالار شهیدان، راهی کربلا شد و در روز اربعین به صحرای نینوا رسید.
عطیه نقل کرده است که جابر، پس از غسل و عوض کردن لباس، نالان و گریان خود را به مرقد اباعبدالله(ع) رساند و گفت: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ؛ آیا دوست، پاسخ دوستش را نمیدهد؟» آنگاه به شدت گریست و ادامه داد: «چگونه پاسخت را بدهد، در حالی که در خون خود غلتیده و بین بدن و سرش جدایی افتاده است؟ گواهی میدهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند سرور مؤمنان و فرزند همپیمان تقوا و از سلاله هدایتی. تو پنجمین فرد از اصحاب کسایی و فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمهای که بانوی همه زنان است. چرا چنین نباشد؟ در حالی که بزرگ پیامبران، با دست خویش به تو غذا داد و در دامن پرهیزکاران پرورش یافتی.
تو پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی، جز آنکه دلهای مؤمنان از فراقت آسوده نیست، در حالی که شک ندارند جایگاه بلندی برای توست؛ پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. گواهی میدهم که تو بر همان طریقی رفتی که برادرت یحیی بن زکریا رفت و در دفاع از حق به شهادت رسید».
عطیه میگوید، جابر این سخنان را بر زبان راند و آنگاه سرش را بلند کرد و خطاب به همه شهدای کربلا گفت: «درود بر شما، ای ارواحی که بر آستان حسین(ع) فرود آمدید و در کنارش آرام گرفتید؛ گواهی میدهم که شما نماز را بر پا داشتید و زکات را ادا کردید، امربهمعروف و نهیازمنکر را به انجام رساندید و با ملحدان و بیدینان، پیکار و تا هنگام مرگ، خدا را عبادت کردید». زیارت جابر، نخستین زیارت اربعینی است که در تاریخ ثبت شده است. او پس از واقعه کربلا، سالهای طولانی زیست و همچنان از دیدن بدعتها و کجرویها در عذاب بود.
جابر در ایام امامت امام زینالعابدین(ع) با فرزند بزرگوار ایشان، امام باقر(ع) دیدار کرد و سلام پیامبرخدا(ص) را به امام پنجم رساند. درباره سال درگذشت جابر گزارشهای مختلفی وجود دارد، اما در بین آنها، مورخان سال ۷۴ ق. را معتبرتر میدانند. او در هنگام وفات ۹۴ ساله بود و پیکرش را در مدینه و قبرستان بقیع به خاک سپردند.
نظر شما